یک بار دزدکی با هم رفتیم سینما
" مصطفی مستور - عشق روی پیاده رو "
آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد...
به زودی موفق می گردد...
ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است...
زیرا او دیگران را خوشبخت تر از آنچه هستند تصور می کند...
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻠﺒﻪ ﯼ ﺩﻧﺠﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻘﺸﻪ ﺧﻮﺩ
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ …
یک فریب ساده و کوچک
آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمی خواهی.
من گمانم زندگی باید همین باشد. ...
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺒﯿﻨﺪ .. ﺗﻮ ﺭﺍ ﺣﺲ ﮐﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻟﻤﺴﺖ ﮐﻨﺪ .. ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺴﺎﺯﺩ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﺪ ..
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﺭﺍﯾﺪ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺎﺯﺍﺭﺩ .. ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺨﻨﺪﺍﻧﺪ ﻧﻪ ﺑﺮﻧﺠﺎﻧﺪ .. ﺗﻮ ﺭﺍ . . . ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﻭ
ﺑﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺪﺍﺭﺩ ..
رهایم کنید
میخواهم خودم باشم ، خودِ خودم
خسته شدم بس که رقاصه شما بودم می خواهم عریان شوم
عریان عریان
از تمام وابستگی ها و اما و اگرها
می خواهم جامه خود را از تن بر کنم
سبک شوم مثل قاصدک رهایم کنید
می خواهم چرخ بزنم ، درآسمان صبح ، سوار بر نسیم
سبک چون قاصدک ، می خواهم عریان شوم از تو
از همه کابوس ها
رهایم کنید...
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باش
سال نومبارک...
دیروز، سبز
امروز، قهوه ای
فردا به رنگِ زرد
روزی دگر به رنگِ فراموشی، نیـــستی
اینست سرگذشتِ پُر از رنگ و نقشِ برگ
در روزهایِ مرگ
"مجتبی کاشانی"
اسمِ بازیِ من و خدا زندگی ست
هیچ چیز، مثلِ بازیِ قشنگِ ما عجیب نیست
بازی ای که ساده است و سخت،
مثلِ بازیِ بهار با درخت
با خدا طرف شدن کارِ مشکلی ست،
زندگی
بازیِ خدا و یک عروسکِ گِلی ست!
"عرفان نظر آهاری"
زندگیست دیگر!
همیشه که همه رنگهایش جور نیست،
همه سازهایش کوک نیست!
باید یاد گرفت با هر سازش رقصید،
حتی با ناکوک ترین ناکوکش...
اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن!
حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد...
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند،
به این سالها که به سرعت برق می گذرند....
میدانی رفیق ؟ نه زیبایم . . . نه مهربان . . . فراری از دختران آهن پرست و پسران مانکن پرست . . . فقط برای خودم هستم . . . خوده خودم . . . صبورم و سنگین . . . سرگردان . . . مغرور . . . قانع . . . با یک پیچیدگی ساده . . . و مقداری بی حوصلگی زیاد . . . برای تویی که چهره را میپرستی نه سیرت آدمی را ، هیچ ندارم . . . راهت را بگیر و برو . . . حوالی ما توقف ممنوع است . . .
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 26
بازدید ماه : 111
بازدید کل : 543
تعداد مطالب : 368
تعداد نظرات : 272
تعداد آنلاین : 1
Alternative content
ساعت مچی
سفارش کد بارشی
فروش عمده کمربند های زنانه