پسری بااخلاق ونیک سیرت اما فقیر
به خواستگاری دختری میرود پدردخترگفت:
توفقیری ودخترم طاقت رنج وسختی ندارد,
پس من به تودخترنمیدهم پسری پولدار,امابدکردار به خواستگاری همان دختر میرود پدردخترباازدواج موافقت میکند
ودر مورد اخلاق پسرمیگوید: انشاءالله خدا اوراهدایت میکند
دخترگفت: پدرجان مگر خدایی که هدایت میکند
باخدایی که روزی میدهدفرق دارد
که بسیاری از مردمانش
با يک " استخاره " هدف تعيين ميکنند
اذيتت ميكنه
ميسوزه از فكرت بيرون نمی ره
اما مثلا وقتى با چاقو ميبرى
بعده چند دقيقه فراموش ميكنى!!!
در واقع كاغذ از چاقو بّرنده تر نيست
ولی تو از كاغذ توقع نداشتی
اين حكايت بعضي از آدمهاست...
اما رازش را نفهمیدیم.
به مادر دل بستیم و روز اول مدرسه گریستیم و رازش را نفهمیدیم.
به پدر دل بستیم و وقتی به آسمان رفت گریستیم و باز.... نفهمیدیم.
به کیف صورتی گلدار...
به دوچرخه آبی شبرنگ...
بارها دل بستیم و از دست دادیم و شکستیم و باز نفهمیدیم.
چقدر این درس"تنهایی" تکرار شد و ما رفوزه شدیم.
این بند ناف را روز اول بریده بودند
ولی ما هرروز به پای کسی یا چیزی گره زدیم تا زنده بمانیم
و نفهمیدیم.....
افسوس نفهمیدیم که قرارست روی پای خود بایستیم
نفس از کسی قرض نگیریم
قرار از کسی طلب نکنیم
عشق بورزیم اما در بند عشق کسی نباشیم
دوست بداریم اما منتظر دوست داشته شدن نباشیم
به خودمان نور بنوشانیم و شور هدیه کنیم.
دربند نباشیم....
رها باشیم و برقصیم و آواز عشق سر دهیم.
عزت انسان بودنمان را به پای کرشمه کسی قربانی نکنیم.
بند ناف را خوب نبریده ایم....
به مویی بند ست...
تمامش کنیم!
میدانی رفیق ؟ نه زیبایم . . . نه مهربان . . . فراری از دختران آهن پرست و پسران مانکن پرست . . . فقط برای خودم هستم . . . خوده خودم . . . صبورم و سنگین . . . سرگردان . . . مغرور . . . قانع . . . با یک پیچیدگی ساده . . . و مقداری بی حوصلگی زیاد . . . برای تویی که چهره را میپرستی نه سیرت آدمی را ، هیچ ندارم . . . راهت را بگیر و برو . . . حوالی ما توقف ممنوع است . . .
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 306
بازدید ماه : 38
بازدید کل : 2400
تعداد مطالب : 368
تعداد نظرات : 272
تعداد آنلاین : 1
Alternative content
ساعت مچی
سفارش کد بارشی
فروش عمده کمربند های زنانه