دختر کوچک به مهمان گفت :میخوای عروسکهای من را ببینی؟
مهمان جواب مثبت داد.
دخترک دوید و همه ی عروسکهای خود را آورد، بعضی از اونا خیلی بانمک بودن
در بین آن ها
یک عروسک باربی هم بود.
مهمان از دخترک پرسید: کدام را بیشتر از همه دوست داری؟
... و پیش خودش فکر کرد: حتما باربی.
اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید
دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم نداشت اشاره کرد و گفت: این را دوست دارم.
مهمان با کنجکاوی پرسید: این که زیاد زیبا نیست!
دخترک جواب داد:
آخه اگه منم دوستش نداشته
باشم دیگه هیشکی نیست او را دوست داشته باشد.
اونوقت دلش می شکند ...
نظرات شما عزیزان:
میدانی رفیق ؟ نه زیبایم . . . نه مهربان . . . فراری از دختران آهن پرست و پسران مانکن پرست . . . فقط برای خودم هستم . . . خوده خودم . . . صبورم و سنگین . . . سرگردان . . . مغرور . . . قانع . . . با یک پیچیدگی ساده . . . و مقداری بی حوصلگی زیاد . . . برای تویی که چهره را میپرستی نه سیرت آدمی را ، هیچ ندارم . . . راهت را بگیر و برو . . . حوالی ما توقف ممنوع است . . .
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 235
بازدید ماه : 320
بازدید کل : 752
تعداد مطالب : 368
تعداد نظرات : 272
تعداد آنلاین : 1
ساعت مچی
سفارش کد بارشی
فروش عمده کمربند های زنانه